عنوانی بعدازمدت ها

ساخت وبلاگ
به نام خدا ۱. آدم منظمی باشیم و زمان را گم نکنیم! جوری نشود که آخر هفته برسد و ما بیست و اندی ساعت کم بیاوریم! ۲. خوب درس بخوانیم! ۳. کتاب هایی که قرار بود در 96 بخوانیم و نخواندیم را بخوانیم!  ۴. فیلیمو ببینیم! ۵. سعی کنیم سرمـ...هچههه..فین فین...سرما نخوریم! ۶. خوردن بادام و فندق و مویز را فراموش نکنیم! شکلات هم بخوریم:-) ۷. کمتر سوتی بدهیم-_- ۸. برای بهت عنوانی بعدازمدت ها...
ما را در سایت عنوانی بعدازمدت ها دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9khoob19 بازدید : 130 تاريخ : جمعه 11 خرداد 1397 ساعت: 18:53



به نام خدا
سلام. صندلی داغ که تقریبا همه در جریان هستید و اگه نیستید، اینجا رو بخونید.
شرکت کننده ها!

 امروز هم نوبت منه! سوال؟!

عنوانی بعدازمدت ها...
ما را در سایت عنوانی بعدازمدت ها دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9khoob19 بازدید : 105 تاريخ : جمعه 11 خرداد 1397 ساعت: 18:53

به نام خدا متاسفانه مرورگر شما، قابیلت پخش فایل های صوتی تصویری را در قالب HTML5 دارا نمی باشد. توصیه ما به شما استفاده از مروگرهای رایج و بروزرسانی آن به آخرین نسخه می باشد با این حال ممکن است مرورگرتان توسط پلاگین خود قابلیت پخش این فایل را برای تان فراهم آورد. عنوانی بعدازمدت ها...
ما را در سایت عنوانی بعدازمدت ها دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9khoob19 بازدید : 147 تاريخ : جمعه 11 خرداد 1397 ساعت: 18:53

به نام خدا

گوشی زنگ  خورد.
-الو
-سلام
-سلام
-با..ع..
-ببخشید شما؟
-عمه‌ی گلی ام.
-اشتباه گرفتید.
-عه! ببخشید.

دوباره زنگ میخورد. ‌

-سلام
-سلام
-ببخشید من با سارا کار دارم بهش میگن گلی! من عمه ش هستم.
-این شماره ۰۹۹۰.... هست.
-عه پس ما اشتباه گرفتیم.
(لابد فکر می‌کرد من اشتباه برمی‌دارم!)
-بله
-الان آنلاین بود، گفتم بپرسم ببینم رل زده یا نه!
0_O
-ببخشید مزاحم شدم.
-خواهش میکنم.


عنوانی بعدازمدت ها...
ما را در سایت عنوانی بعدازمدت ها دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9khoob19 بازدید : 132 تاريخ : جمعه 11 خرداد 1397 ساعت: 18:53

به نام خوب کاش واقعا عید بود! یعنی جدی جدی عید بود! منم جدی جدی تبریک می‌گفتم! کاش عید بیاد و حال همه خوب بشه. خیابونا هم خلاف سال‌های دور حال و هوای عید ندارند! نکنه امید تو دل‌هامون هم خشک بشه! کاش واقعا عید بود! یعنی جدی جدی حال‌مون خوب بود!  حس می‌کنم چشم و گوشم رو بستم که هیچی نبینم و هیچی نشنوم، که حالم الکی خوب باشه! که بشه قصه همونی که خودش رو زده به عنوانی بعدازمدت ها...
ما را در سایت عنوانی بعدازمدت ها دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9khoob19 بازدید : 119 تاريخ : جمعه 11 خرداد 1397 ساعت: 18:53

به نام خدا سرچشمه با توجه به دیده‌ها وشنیده‌هایی که از شیطنت سایرین در دوران تحصیل‌شون داشتم، می‌تونم خودم رو یکی از دانش آموزان بی حاشیه معرفی کنم! دوران ابتدایی و راهنمایی نقش دانش آموز محبوب رو ایفا می کردم! دوران دبیرستان، با وجود جمع کوچک و صمیمی کلاس‌مون شیطنت‌هامون هم گروهی و دسته جمعی شد. از قفل کردن در کلاس گرفته تا کبریت روشن کردن و چسبوندن به سقف عنوانی بعدازمدت ها...
ما را در سایت عنوانی بعدازمدت ها دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9khoob19 بازدید : 146 تاريخ : جمعه 11 خرداد 1397 ساعت: 18:53

به نام خدا ♧ این ترم اصلا قسمت نمی‌شود که من کلاسی را دو در کنم! هر تصمیمی برای پیچاندن کلاس می‌گیرم با شکست مواجه می‌شوم! اصلا همین چهارشنبه که قرار بود برویم جشن که زد و صاحب جشن مریض شد! که ما هم برویم سر کلاس‌مان. تنها جلسه‌ای که این ترم غیبت خوردم یک کلاس حل تمرین بود که با استادش هم هماهنگ بودیم و دلیل غیبت‌مان هم علمی بود! قرار بود برویم سمینار علمی! عنوانی بعدازمدت ها...
ما را در سایت عنوانی بعدازمدت ها دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9khoob19 بازدید : 120 تاريخ : جمعه 11 خرداد 1397 ساعت: 18:53

به نام دوست دانشگاه نوشت: از امتحان دوشنبه تصور وحشتناکی داشتیم. و به همین جهت قرار بود ما پنج نفر به عنوان آخرین گروه در آخرین وقت، برای امتحان برویم. روز امتحان، فعل و انفعالاتی رخ داد که من با گروه دوم سر جلسه رفتم! از آنجایی که تنها دختر گروه بودم و استاد از آن باباهای دختر دوست خواهد شد(!) همه‌اش بالای سرم پرسه می‌زد و قصد کمک داشت که من بهش اجازه نم عنوانی بعدازمدت ها...
ما را در سایت عنوانی بعدازمدت ها دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9khoob19 بازدید : 122 تاريخ : جمعه 11 خرداد 1397 ساعت: 18:53

به نام خدا یک سال قبل: بعضی روزها بعداز افطار با پدرجان والیبال نگاه می‌کردیم. یک شب وسط والیبال بلند شدم رفتم.در این فاصله نبودنم مادرجان به پدرجان گفته: این والیبال رو خاموش کن، بچه بره درسش رو بخونه، شب بگیره بخوابه! پدرجان هم گفته: من چیکارش دارم بره درسش رو بخونه! چنددقیقه بعد که برگشتم:: پدرجان خطاب به من: بدو بیا سه تا جلو زدیم!! مامان:| امسال: ف عنوانی بعدازمدت ها...
ما را در سایت عنوانی بعدازمدت ها دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9khoob19 بازدید : 126 تاريخ : جمعه 11 خرداد 1397 ساعت: 18:53

به نام خدا در یک روز تابستان، خارج از دنیای مجازی و شبکه های اینترنتی دور هم نشسته بودیم و از مصاحبت یکدیگر لذت می بردیم که تلفن زنگ خورد. و مادر را به سمت تلفن کشاند. - الو؟ -... - بله. -... - گوشی؟! مامان: از این شرکتِ...(پشتیبانی اینترنت) زنگ زدند! میپرسه اینترنت وصله؟ و اینگونه بود که من از جوار خانواده برخاستم و به سمت رایانه رفتم. دکمه پاور را زدم و د عنوانی بعدازمدت ها...
ما را در سایت عنوانی بعدازمدت ها دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9khoob19 بازدید : 110 تاريخ : جمعه 11 خرداد 1397 ساعت: 18:53